رصد خانه بررسی و تحلیل انقلاب اسلامی

در این وبلاگ به رصد خط مقاومت اسلامی پرداخته خواهد شد.

رصد خانه بررسی و تحلیل انقلاب اسلامی

در این وبلاگ به رصد خط مقاومت اسلامی پرداخته خواهد شد.

رصد خانه بررسی و تحلیل انقلاب اسلامی

ما را از نظرات خود بهرمند سازید.مطالب خود را برای درج در بلاگ به رایانامه mogavemat@chmail.ir ارسال نمایید.
اللهم عجل لولیک الفرج
پیوندهای روزانه

فاز سوم جنگ 33 روزه

 4 ماه پس از اولین جرقه انقلاب در میدان «بوزید» تونس، نقشه سلسله انقلاب ها در خاورمیانه به چه شکلی درآمده است؟ تحولاتی که به ویژه پس از سقوط 2 دیکتاتور تونس و مصر پدید آمد و گاردی که آمریکا و غرب در 2 ماه اخیر گرفتند، به هیچ وجه دور از انتظار نبود.

روزنامه کیهان

اتفاقات  اخیر  در جهان اسلام تصویر کاملا روشن از «اهداف سبعانه» و «مقدورات کاهنده» غرب در قبال خاورمیانه جدید بود. حاصل جمع این تحولات نشان داد آمریکا و متحدانش تا هر جا که چاقویشان ببرد، از خون ریزی و نسل کشی و سرکوب دریغ نمی کنند و از سوی دیگر آشکار کرد چاقوی آنها- با همه قساوتی که دارند- چه قدر کند شده است.

مقامات آمریکایی تا بجنبند رشته کار از دستشان در مصر در رفت. هنوز 2 هفته تا سقوط برق آسای مبارک مانده بود که خبرنگار شبکه
PBS از معاون رئیس جمهور آمریکا پرسید: «آیا زمان آن فرارسیده که مبارک از قدرت کنار برود؟ آیا شما مبارک را دیکتاتور می دانید؟» اما جو بایدن با خونسردی تمام پاسخ داد: «خیر زمان آن فرارسیده که پرزیدنت مبارک حرکت در مسیر جدیدی را آغاز کند. او در بسیاری از مسائل و از جمله صلح خاورمیانه هم پیمان ماست و بسیار مسئولانه عمل کرده است. خیر ما از او به عنوان دیکتاتور یاد نمی کنیم.» این سخنان 7 بهمن 89 ایراد شد اما 2 هفته بعد مبارک به شرم الشیخ گریخته و از قدرت کناره گیری کرد تا معلوم شود مقدورات آمریکا چه قدر رو به نقصان است. ضربه بزرگ را آمریکا همان اول دریافت کرد و سپس اوضاع یمن و بحرین و لیبی طوفانی شد. در واقع آمریکا با حیرت و انفعال آغاز کرد، 2 ضربه مهم را در تونس و به ویژه مصر خورد و اجبارا از موضع راهبردی خود عقب نشست، سپس به فکر افتاد که با تحریف هویت انقلاب ها، آن را از مسیر خود منحرف و سرقت کند. کابوس تکرار انقلاب اسلامی 1979 ایران دوباره زنده شده بود. بنابراین در کنار شیوه های جنگ نرم، از فرمان سرکوب ملت ها دریغ نشد.

در این میان ماجرای انتفاضه در جنوب خلیج فارس و شبه جزیره عربستان، اهمیت ویژه ای پیدا کرد. زمامداران سعودی که باور نمی کردند روزی مصر بدون مبارک را ببینند، به وحشت افتادند. انقلاب از سه جبهه- داخل عربستان، یمن در جنوب و بحرین در شمال- می جوشید. نمایندگان رژیم سعودی و بحرین به آمریکا یا نزد سفیر آمریکا در ریاض و منامه گسیل شدند که بپرسند این بود پاداش همه خوش خدمتی ها و آیا ما هم باید در انتظار سرنوشت مبارک باشیم؟ رابرت گیتس رئیس پنتاگون با سوابق اطلاعاتی به منطقه آمد. او به حاکمان بحرین گفت اصلاحات انجام دهید وگرنه ایران با موفقیت از این انقلاب ها بهره برداری خواهد کرد هر چند که ما مدرکی حاکی از نقش ایران در این انقلاب ها نمی بینیم. 24 ساعت بعد، تیغ اصلاحات! حنجر و سینه انقلابیون را در منامه پاره کرد، همان کاری را که در خیابان های صنعا کرد. اما کافی نبود. نیروهای سعودی به عنوان ژاندارم آمریکا شروع به قتل عام در منامه کردند. اواخر هفته گذشته وزیر دفاع آمریکا مجددا به ریاض آمد و از آنجا به عراق رفت، 3 سفر در کمتر از یک ماه. او پیشانی دیپلماسی و اصلاحات! آمریکایی در جنوب خلیج فارس شد تا همزمان «سبعیت» و «ناتوانی فزاینده»کاخ سفید را به رخ بکشد.

4 ماه پس از آغاز سلسله انقلاب ها در خاورمیانه، صورت مسئله اصلی تغییری نکرده است. آیا توقع این بود که آمریکا به اراده جوشان ملت ها تمکین کند و مردم سالاری در کشورهای اسلامی نفت خیز را بپذیرد؟ آنها تنها گزینه و پر هزینه ترین گزینه را انتخاب کردند؛ خشونت عریان و قتل عام انقلابیون به قیمت بی آبرویی بیشتر و منفورتر شدن نزد ملت ها. تسلیحاتی که رژیم های سعودی و بحرین و امارات و اردن و کویت با دادن صدها میلیارد دلار خریده بودند، لااقل یکبار به کار آمد. رگ «عربی» خشکیده «ملک» ها ناگهان جنبید. آنها اکنون هم داستان با آمریکا و انگلیس و اسرائیل نگران «هویت عربی» شده اند و می گویند همه تقابل، «عربی-ایرانی» است. پیش از آن هم خط منازعه «شیعی- سنی» را پررنگ کرده بودند. با وقاحت ملت ها را در کشور خود یا در دیگر کشورهای اشغال شده (نظیر بحرین) می کشند و خط قرمز مضحکی تحت عنوان منع مداخله ایران در امور کشورهای عربی و سنی و... را پررنگ می کنند. اسلام هراسان، ایران هراسی و شیعه هراسی را دوباره علم کرده اند تا کسی از آنها نپرسد مسلمان کشی و نسل کشی و مردم کشی چرا؟ به خیال خود باید ایران را منفعل و ملت های انقلابی را متهم کنند تا آسان تر بتوانند به ذبح انقلاب ها و انقلابیون بپردازند.

اما کمترین قدرتی در چنته آمریکا نمانده تا بتواند آن را ارزانی رژیم های بی ریشه و فاسد منطقه کند. درست است که آقای گیتس برای سومین بار به منطقه آمد تا در مدیریت میدانی تحولات حاضر باشد اما همین آمد و شد نیز عیار قدرت آمریکا را به رخ کشید. مقارن با حضور او در شمال عراق و درحالی که ضمن سخنرانی در یکی از پایگاه های آمریکا در بغداد گفته بود «ممکن است ایران و بنیاد گرایانی نظیر القاعده از شرایط منطقه سوءاستفاده کنند یا نفوذ خود را گسترش دهند»، ارتش عراق به پادگان نظامی گروهک تروریستی منافقین که تحت قیمومت و حمایت آمریکا قرار دارد حمله کرد و جناب گیتس نتوانست جز ابراز نگرانی و دعوت به خویشتنداری چیزی بگوید. این هنوز عراق اشغال شده است و آقای گیتس صرفاً ابراز امیدواری می کند با سررسید پایان سال میلادی جاری (موعد توافق شده برای خروج اشغالگران) دولت عراق خواستار ماندن اشغالگران باشد. این اتفاق، تصویر دیگری از همه قدرت رو به تحلیل آمریکاست که از 6ماه پیش با تشکیل دولت جدید عراق و اسقاط دولت حریری در لبنان و سلسله رویدادهای بعدی پدیدار شده است.

نقشه چالش در خاورمیانه به ویژه پس از انقلاب های اخیر نقشه کاملاً روشنی است. 18روز پس از سرنگونی حسنی مبارک، اوباما در ملاقات با سران سازمان های یهودی آمریکا گفت: «ما به پشتیبانی تزلزل ناپذیر خود از اسرائیل ادامه می دهیم. ارزشهای والای یهودیت [بخوانید صهیونیسم] نه تنها در مورد خاورمیانه صدق می کند بلکه باید مشعل راه مردمان در آمریکا باشد»! و 4 روز بعد (14اسفند) در جمع حامیان مالی حزب دموکرات در میامی اظهار داشت «تعهد آمریکا به امنیت اسرائیل با وجود تغییرات درحال انجام در خاورمیانه خلل ناپذیر است. گروه هایی که باعث سرنگونی مبارک شدند باید با ما و اسرائیل همکاری کنند»! آمریکا همان ایام حتی ابایی نداشت از اینکه قطعنامه ضد اسرائیلی شورای امنیت در محکومیت شهرک سازی صهیونیست ها را که رأی 14 عضو شورا را با خود داشت، وتو کند. آمریکایی ها در 4ماه گذشته هیچ ابا نکردند از اینکه بارها بگویند نگران منافع اشغالگران صهیونیست هستند و در کنار آنها می ایستند، همچنان که رژیم های مرتجع به ویژه در چند سال اخیر از پیمودن همین مسیر دریغ نکرده اند.

رژیم هایی چون سعودی و بحرین و دیگران همچنان که در جنگ تحمیلی علیه ملت ایران کنار صدام ایستادند، در جنگ های 33روزه سال 2006 و 22 روزه 2008 علیه ملت های مظلوم لبنان و فلسطین هم کنار اسرائیل ایستادند درحالی که نه ذره ای غیرت «عربی» داشتند و نه کمترین تأسفی در جانشان دوید از اینکه مسلمانان «سنّی» را در غزه یا شیعیان را در لبنان قتل عام کنند. هویت «عبری» سران سعودی و دیگر هم قطاران آنها را همه در آن فجایع دیدند و امروز کسی باور نمی کند که آنها دارای حمیّت عربی و نگران هویت سنّی باشند. همین جناب حمدبن عیسی بن آل خلیفه شاه بحرین بود که چند سال پیش در دیدار با «موندو» سفیر آمریکا در منامه گفت «ما اکنون روابط اطلاعاتی و امنیتی با اسرائیل داریم و آماده توسعه روابط در دیگر حوزه ها هستیم. من دستور داده ام مقامات بحرین دیگر از لفظ دشمن و رژیم صهیونیستی برای اسرائیل استفاده نکنند». اکنون اگرچه موقعیت و مکان عوض شده، همان اتفاق لبنان 2006 و غزه 2008 درحال تکرار است، این بار در بحرین و یمن و ریاض. و این بار به جای پاتک حزب الله و حماس، این ملت ها هستند که به خیابان آمده اند و با دست خالی در برابر تانک های جبهه عبری - مستظهر به سران مرتجع- سینه سپر کرده اند. میدان همان میدان و جنگ همان جنگ است.

جمهوری اسلامی ایران همان طور که در آن نبردها پیشاهنگ جبهه حمایت از مقاومت اسلامی و جبهه ضدصهیونیستی- ضد آمریکایی بود امروز هم پیشاهنگ انقلاب ضدآمریکایی-ضد صهیونیستی است.به اعتبار همین پیشاهنگی دولت جمهوری اسلامی و رئیس جمهور محترم بود که در نظر سنجی ها نام احمدی نژاد در کنار نام سیدحسن نصر الله در جایگاه محبوب ترین شخصیت های سیاسی منطقه نزد ملت ها قرار گرفت. این سرمایه ارزان به دست نیامده است و امروز حیاتی ترین زمان برای هزینه کردن آن است. دشمن البته می کوشد میان ملت های مظلوم انقلابی و جمهوری اسلامی فاصله بیندازد. آنها از یک سو با تبلیغات ایران هراسانه و شیعه هراسانه می کوشند تا ایران را به انفعال وادارند و از سوی دیگر پروژه های گوناگونی در پیش گرفته اند که دولت جمهوری اسلامی را از چشم ملت ها بیندازند و انقلابیون منطقه را از ناحیه ایران ناامید کنند. آنها به درستی معتقدند که کانون الهام بخش و پمپاژکننده انرژی انقلاب ها ایران است و اگر میان این کانون و انقلاب ها فاصله بیفتد، می توان نهضت طوفانی امت اسلامی را مهار کرد.

اگر بیروت در مهرماه سال گذشته به دکتر احمدی نژاد آغوش گشود، قدرشناسی ملت لبنان از الگوی مقاومت بود. این الگو و اعتبار را نباید با اتفاقات مشکوکی نظیر دعوت از پادشاه بدنام و خائن اردن- که اتفاقاً سناریوی ایران هراسی و جنجال هلال شیعی را کلید زد- مخدوش کرد همچنان که شعار تفرقه افکنانه مکتب ایرانی (اسلام ایرانی!) آن هم از سوی چهره ای که بعداً با دورزدن وزارت خارجه به ملاقات ملک عبداله در امّان رفت، بوی بازی در زمین و منطبق با نقشه دشمن می داد. ملت ما حق دارد بپرسد که ثمره حسن ظن و اعتمادسازی یکطرفه دولت ها در طول 20-15 سال گذشته با آل ابوسفیان - و به قول بعضی ها «سفیانی»ها- چه بوده است؛ عبارت «سر مار را باید در ایران کوبید» که ملک عبداله سعودی به دیپلمات های آمریکایی گفت و تکذیب هم نکرد؟ یا پول های گزافی که خرج تر و خشک کردن سران فتنه سبز، شبکه های ضدایرانی و سازمان های تروریستی شد؟! آیا از قساوت آنها علیه مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین یا علیه ملت های خود کاست؟ این دیپلماسی کجا کمترین خبری داشته است؟ رژیم سعودی در ماجرای عراق و فلسطین و لبنان و افغانستان و مصر، غیر از خیانت کدام نقش را داشته است؟ در ماجرای تونس جز دعوت دیکتاتور فراری به ریاض خدمت دیگری هم کرده است؟ در یمن و بحرین چطور؟! آنها جز دشمنی با جمهوری اسلامی ایران و ملت های مسلمان هنر دیگری نداشتند و جز به مثابه «مزدور» و «شرطه اجاره ای» برای آمریکا و اسرائیل(شاه- شرطه های اسرائیلی) عمل نکرده اند، و بنابراین طرف شرمنده، متهم و بدهکار حوادث چند سال گذشته و چند ماه اخیر هستند.

منطق و موضع جمهوری اسلامی ایران در این میان منطق روشن و افتخارآمیزی است. دفاع از بدیهی ترین حقوق انسانی ملت ها در برابر آرایش سرکوبگرانه آمریکایی-صهیونیستی، منطق عامه فهمی است همچنان که مخالفت با تعرض نظامی به کشورهایی نظیر بحرین و لیبی (و یمن در گذشته). این موضع علنی ما براساس استانداردهای جهانی و حقوق بشر است. جمهوری اسلامی برخلاف غرب که از کودتاهای مافیایی علیه ملت ها و انقلاب ها حمایت می کند، از حق رأی و حاکمیت ملت ها پشتیبانی می کند بی آن که در امور آنان دخالت کند. جمهوری اسلامی به شهادت تاریخ معاصر، خود را در طول ملت ها تعریف کرده و بنابراین از هر گلی که ملت ها- از عراق و ترکیه و فلسطین و لبنان گرفته تا مصر و تونس- به دروازه مستکبران و دیکتاتورهای همسوی آنان زده اند، خشنود است. بعد از این هم شریک غم و شادی ملت هاست و منافع راهبردی خود را در این همراهی تراز اعتقادات اسلامی می بیند.

ملت ها یک به یک قطعات نقشه و پازل «خاورمیانه بزرگ اسلامی» را برمی گردانند و سرجای خود می گذارند. سرهم شدن این جورچین بزرگ، اگر دیر و زود داشته باشد قطعاً سوخت و سوز نخواهد داشت. در این میان دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی می تواند بر سرعت عمل در تکمیل نقشه خاورمیانه جدید بیفزاید همچنان که تاکنون چنین بوده است. غرب نمی تواند با ترسیم خط قرمزهای تصنعی، به راه اندازی حمام خون در منطقه ادامه دهد. این کار را باید هزینه دار کرد ولو از طریق افشای جنایات آنان.
محمد ایمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی